خيلي خيلي خيلي قشنگ بود.دست به قلمتون خيلي خوبه
موفق و ثابت قدم باشي.
با درود
غيبتت به کبرا رسيده،ستاره سهيل شدي.
اميد آنکه مشکلي نباشد.
بدرود
تنهايم ،هيچ کس را ندارم. مدت هاست که مات و مبهوت به در و پنجره ي غبار گرفته خانه دلم مي نگرم، انگار کسي مرا دوست ندارد! در حسرت يک نگاه مهربان مانده ام.
در سرماي گمراهي در حال تباه شدم بودم، ناگهان از مهرباني،نامه اي برايم آمد که در آن کارت دعوت ايمان بود و مرا به مهماني بهار مي خواند.
ديگر تنها نيستم! يک ماه به مهماني بهار دعوت شدم، بهاري که در آن باران قرآن نازل مي شود، نسيم سحري، با نواي ملايم دعاي سحر مي وزد.
گلستان قدري دارد با هزاران گل از جنس جوشن کبير، به نام آن مهرباني که مرا دعوت کرد: يا الله،يارحمان،يارحيم...
زيباترين زوز اين بهار، پانزدهم ان است، زيرا حسن«عليه السلام» مي آيد و با آمدنش، بهار نيکوتر مي شود.
کارت دعوتم با اين نام معتبر شده: يا امير المومنين
با بهار ديگر خانه دلم غبار آلود نيست ، با اشکهاي مناجاتي ام غبارها را شسته ام. پنجره خانه دلم به سوي نگاه مهربان پروردگارم باز است... ديگر تنها نيستم !
با پوزش از تأخير در جواب off line در ياهو(مدتي نبودم و ...)
اكنون اگر دير نشده باشد در خدمتم.
دوست عزيز سلام ...
گفتم دوباره بيام و سري به شما بزنم ...
موفق . شاد . پيروز باشي
عليرضا
سلام خيلي خيلي خيلي قشنگ بود.
باميد كار جديدت آمدم.
عطر گل هاي ياس فضاي اطرافم را فرا گرفته،
با سپاس از حضور عطر آگينت.
در مجلس ما عطر مياميز كه ما را
هر لحظه ز گيسوي تو خوشبوي مشام است.
بدرود.
از اينكه سرافرازمون كردي و به وب حقير سر زدي ممنونم
راستي شما كه آپ مي كني چرا خبر نمي دي نكنه از مهمون خوشت نمياد در هر صورت من به مهمون ناخونده بودن عادت دارم و هميشه سر زده ميام ... ممنون
سلام
سعي ميكنم دگر نوشته هايت را بخوانم.آرشيوت 15 يادداشت داشت.
نوشتهايت احساسي...را تداعي ميكند اميد آنكه لطافت احساست چون باران،صفا و صميميت گل ياس و شادي رنگين كمان را با يادداشتهايت بخوانندگان هديه كني.
نسيم حضورت را در پراكنده گوئي ام ارج مينهم،ممنون كه آمده بودي