سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گلهای یاس
 
لینک دوستان

یه مرد 80 ساله میره پیش دکترش برای چک آپ. دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده:

هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر 25 ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دکتر؟

دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خببذار یه داستان برات تعریف کنم. من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه. اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده. یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل. همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش. شکارچی چتر رو به طرف پلنگ نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین!

پیرمرد با حیرت میگه: این امکان نداره! حتماً یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!

دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقاً منظور منم همین بود


[ جمعه 90/8/27 ] [ 3:2 عصر ] [ arezoo ] [ نظرات () ]

                                              دوست داشتن

گامهایی برای اینکه فردی دوست داشتنی شویم !
 گام 1- از انتقاد بیجا ، سرزنش مداوم و گله و شکایت بپرهیزید.
گام 2- در ارزیابی های خود صادق و بی ریا باشید.
گام 3- دیگران را دوست بداریم و به آنها علاقمند شوید.
گام 4- خواسته های دیگران را درک کنید .
گام 5- همیشه لبخند را زینت چهره خود کنید.

گام 6- به خاطر داشته باشید نام هر شخصی زیباترین نت موسیقی اوست ؛ پس دیگران را به نام صدا بزنید و او احساس نزدیکی کنید .
گام 7- شنونده خوبی باشید و دیگران را تشویق کنید که درباره خودشان و علاقمندیهایشان حرف بزنند .
گام 8- در جهت علایق دیگران سخن بگویید .
گام 9- این باور را به دیگران القا کنید که ؛ قدرت زیادی دارند و برای خود کسی هستند و در انجام این کار نهایت صداقت را داشته باشید .
گام 10- همیشه برای اینکه بهترین نتیجه را از بحث مجادله بگیرید ؛ سعی کنید از شرکت در آن بپرهیزید .

گام 11- به عقاید دیگران احترام بگذارید و هرگز عبارت "تو اشتباه می کنی " استفاده نکنید .
گام 12- اگر خطایی از شما سرزد ؛ با قاطعیت به آن اعتراف کنید و اعتماد به نفس داشته باشید و بدانید که "انسان جایزالخطاست."
گام 13- همیشه صحبت های خود را دوستانه آغاز کنید .
گام 15- سعی کنید از راه های مناسبی برای کسب آرامش استفاده کنید تا دیگران برای شریک شدن در آرامشتان به سوی شما آیند .

گام 16- اجازه بدهید همیشه دیگران بیش از شما صحبت کنند .
گام 17- خالصانه به هر اتفاقی از دید دیگران نگاه کنید و تک محور نباشید .
گام 18- باورها و علایق سایرین را همانگونه که هستند بپذیرید چرا که هرکس از دید خود بهترین است .
گام 19- همواره به سوی انگیزه های بهتر و قوی تر بروید ؛ تا بهترین باشید .
و بالاخره گام آخر ؛
همواره باورهایتان را پیش روی خود مجسم کنید و چالش های زندگی را با آغوش باز پذیرا شوید تا برای دیگران یک نمونه و الگو باشید .

 


[ جمعه 90/8/27 ] [ 1:4 عصر ] [ arezoo ] [ نظرات () ]

خیانت در روابط

مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به  او گفت : 
-  می  خواهم ازدواج کنم . پدر خوشحال شد و پرسید :   

 -   نام دختر چیست ؟   مرد جوان گفت :

-   نامش سامانتا است و  در محله ما زندگی می کند . پدر ناراحت شد . صورت در هم کشید  و گفت :

-  من متاسفم به جهت  این حرف که می زنم . اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج  کنی چون او خواهر توست . خواهش می کنم از این موضوع چیزی  به مادرت نگو . مرد جوان نام سه دختر دیگر را  آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود . با  ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت :

-  مادر من می خواهم  ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید که او  خواهر توست ! و نباید به تو بگویم . مادرش لبخند زد و گفت :   

-  نگران نباش پسرم .  تو با هریک از این دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی .  چون تو پسر او نیستی . . . !

 


[ جمعه 90/8/27 ] [ 12:27 عصر ] [ arezoo ] [ نظرات () ]

عشق و تنهایی

این شب ها
چشم های من خسته است
گاهی اشک ، گاهی انتظار
این سهم چشم های من است

 

در امتداد نگاه تو
لحظه های انتظار شکسته می شود
و بغض تنهایی من
مغلوب وجود تو می شود

    رسم زندگی این است

روزی کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی

به همین سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده

مثل یک مهمانی که به آخر می رسد

و تو به حال خود رها می شوی

چرا غمگینی ؟ این رسم زندگیست

پس تنها آوازبخوان


[ سه شنبه 90/8/17 ] [ 1:52 صبح ] [ arezoo ] [ نظرات () ]
آسمان را گفتم
می توانی آیا
بهر یک لحظهء خیلی کوتاه
روح مادر گردی
صاحب رفعت دیگر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
کهکشان کم دارم
نوریان کم دارم
مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم
***
خاک را پرسیدم
می توانی آیا
دل مادر گردی
آسمانی شوی وخرمن اخترگردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بوستان کم دارم
در دلم گنج نهان کم دارم
***
این جهان را گفتم
هستی کون ومکان را گفتم
می توانی آیا
لفظ مادر گردی
همهء رفعت را
همهء عزت را
همهء شوکت را
بهر یک ثانیه بستر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
آسمان کم دارم
اختران کم دارم
رفعت وشوکت وشان کم دارم
عزت ونام ونشان کم دارم
***
آنجهان راگفتم
می توانی آیا
لحظه یی دامن مادر باشی
مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
باغ رنگین جنان کم دارم
آنچه در سینهء مادر بود آن کم دارم
***
روی کردم با بحر
گفتم اورا آیا
می شود اینکه به یک لحظهء خیلی کوتاه
پای تا سر همه مادر گردی
عشق را موج شوی
مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بیکران بودن را
بیکران کم دارم
ناقص ومحدودم
بهر این کار بزرگ
قطره یی بیش نیم
طاقت وتاب وتوان کم دارم
***
صبحدم را گفتم
می توانی آیا
لب مادر گردی
عسل وقند بریزد از تو
لحظهء حرف زدن
جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی
گفت نی نی هرگز
گل لبخند که روید زلبان مادر
به بهار دگری نتوان یافت
دربهشت دگری نتوان جست
من ازان آب حیات
من ازان لذت جان
که بود خندهء اوچشمهء آن
من ازان محرومم
خندهء من خالیست
زان سپیده که دمد از افق خندهء او
خندهء او روح است
خندهء او جان است
جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم
روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم
***
کردم از علم سوال
می توانی آیا
معنی مادر را
بهر من شرح دهی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم
قدرت شرح وبیان کم دارم
***
درپی عشق شدم
تا درآئینهء او چهرهء مادر بینم
دیدم او مادر بود
دیدم او در دل عطر
دیدم او در تن گل
دیدم اودر دم جانپرور مشکین نسیم
دیدم او درپرش نبض سحر
دیدم او درتپش قلب چمن
دیدم او لحظهء روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهار
لحظهء پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
بلکه او درهمهء زیبایی
بلکه او درهمهء عالم خوبی, همهء رعنایی
همه جا پیدا بود
همه جا پیدا بود

منبع: سایت صبح امید


[ سه شنبه 90/8/17 ] [ 1:45 صبح ] [ arezoo ] [ نظرات () ]

عاشقانه

شریکم با تو در این درد ، منم مثل تو غم دارم /

منم محتاج لبخندم ، منم دستاتو کم دارم /

از این بازی طولانی ، منم مثل تو دلگیرم /

منم با عشق درگیرم ، منم بی عشق میمیرم .

 


[ سه شنبه 90/8/17 ] [ 1:36 صبح ] [ arezoo ] [ نظرات () ]

عاشقانه

تو از دردی که افتادست بر جانم چه می دانی؟
دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی
تمام سعی تو کتمان عشقت بود در حالی
که از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی
فقط یک لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد
چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟


[ سه شنبه 90/8/17 ] [ 1:32 صبح ] [ arezoo ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 60
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 96937